loading...
A
AMIR بازدید : 17 یکشنبه 26 خرداد 1392 نظرات (0)
روزی بهلول، نزد خلیفه ” هارون الرشید ” نشسته بود. جمع زیادی از بزرگان هم خدمت خلیفه بودند.
طبق معمول، خلیفه هوس کرد سربه سر بهلول بگذارد.

 در این هنگام صدای شیهه‌ی اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.
خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می‌گوید ، گویا با تو کار دارد.

بهلول رفت و بر گشت و گفت: این حیوان می‌گوید:  مرد حسابی! حیف از تو نیست با این ” خر ها “  نشسته ای؟ زودتر از این مجلس بیرون برو؛ ممکن است که : ” خریت ” آنها در تو اثر کند!
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    دوست دارید مطلب سایت بیشتر تو چه مبحثی فعالیت کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 152
  • بازدید کلی : 4,435